باشگاه کوهنوردی یافته

خرم آباد

گزارش صعود به قله دماوند

يكشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۳، ۱۰:۲۲ ق.ظ

به نام خدا

ای دیوسپید پای دربند       ای گنبد گیتی ای دماوند

اگرچه مضمون شعر دماوند ملک الشعرای بهار کاملا سیاسی است و در عصر خویش، ازحنجره آتشفشانی شاعرش بیرون آمده است اما به حق تعبیر زیبایی است پرتو، برای تمام اعصار ...

چرا که وقتی از ارتفاع 4000 هم ، بازدم گوگردی ات را استنشاق می کنیم، نگران از آن روزی می شویم که بغضت، بغض هزارساله ات بترکد... و گریبان نبات و جماد را بگیرد و آتش سوزانت ویران کند آنچه که به آبادی اش نسل ها کوشیده اند....

روز سه شنبه 6/3/93 ساعت سه به اتفاق تنی چند از همنوردان باشگاه یافته از میدان دانشجو خرم آباد باروبندیل بستیم و با هدف ایستادن بر بام ایران حرکت کردیم ...

 

پس ازعبور از بروجرد، اراک وقم، حرم امام خمینی رابرای استراحت شبانه خود انتخاب کردیم، به شوق دیدن قله دماوند، شب را با یاران کوه گذراندیم ...

قبل از طلوع آفتاب راهی پلورشدیم ،پس ازطی نیم ساعت به ناگاه هرمی بزرگ جلوی چشمانمان ظاهرشد، در انتها دشتی کویر و در گرگ و میش روز، قله ای سترگ و پا برجا از دور خود نمایی می کرد و همگی را مبهوت زیبایی خیره کننده اش کرده بود  و از فاصله ای دور ما را به سوی خود فرامی خواند.

دیدن قله دماوند آنهم نرسیده به تهران شور و شوقی فراوان در میان دوستان ایجاد نمود، خیلی زود مسیر طی شد و خوشبختانه به ترافیک تهران برخورد نکردیم و در ساعت   8 صبح  درقرارگاه فدراسیون حضور پیدا کردیم ...

  به قرارگاه که رسیدیم آقای حمزه رومیانی وهمسرش انتظار ما را می کشیدند و مثل همیشه با لبانی خندان و آغوش گشوده  پذیرای ما شدند ...

گازهای کوچکمان را روشن کردیم و زیراندازهای آبی رنگ انداخته شد و چای گرد سفره چیده شد و حمزه عزیز با جعبه ای شیرینی از ما پذیرایی کرد.

مینی بوس سید به راه افتاد، دیگر قله دماوند کاملا جلوی چشمانمان بود حتی یک لکه ابر روی قله نبود وهمگی خوشحال از اینکه صعود راحتی را در پیش رو خواهیم داشت ...

ازقرارگاه فدراسیون رینه تامسجد صاحب الزمان که مبداء حرکت به سمت بارگاه سوم دماوند است را فقط با صدای رحمانپور و همخوانی هم گذراندیم، به مسجد که رسیدیم لباسها را عوض نمودیم و بارهای اضافی را به قاطر سپردیم

 

درساعت 10  صبح، حرکت خود را به سرقدمی سرپرست تیم آغاز نمودیم. ابتدای مسیرشیب ملایمی داشت و پر ازسنگواره هایی که معلوم بود حاصل فعالیت آتشفشانی هزارساله  دماوند است ... تصاویر انتزاعی که هرکس براساس تخیل خود، آن طراحی ها را تفسیرمی نمود.

پس ازطی2 ساعت کوهپیمایی سبک، نهار را در دشتی سرسبز و مسطح در دامنه دماوند خوردیم، نهار اکثر دوستان املت بود، زیرا هم سبک بود و هم تازه ...

کم کم شیب مسیر تندتر می شد و تقریبا یک ساعت آخر، نرسیده به بارگاه سوم، شیب تیزتر میشد اما با داشتن سرقدمی متجرب نگرانی وجود نداشت، ساعت 5  به بارگاه سوم رسیدیم پناهگاه پر بود و چادرهای نسبتا زیادی در اطراف پناهگاه برپا شده بود

 

 درمیان چادرها، چادرهایی از کشورهای آلمان و لهستان و رومانی هم دیده می شود، و ما هم خوشحال از اینکه دماوند یک کوه جهانی است و از سراسر جهان برای صعود به آن ،می آیند.

 

 دوستان اصرار داشتند که در پناهگاه شب را سپری کنند اما تخت خالی نبود و به ناچار میز و صندلی های رستوران را کنار زده و با پرداختن شبی 5000 تومان به ازای هر نفر، وسایل خود را آنجا گذاشتیم. شام بسیار سبکی خوردیم و نه شب خاموشی زده شد و همگی برای استراحت و شاید خوابی کوتاه به کیسه خواب هارفتند، 12:30لامپ ها روشن شد و همگان بعداز صرف صبحانه ای بسیارسبک، لباسهای گرم و پیر، خود را پوشانده و عازم قله شدیم. درست ساعت  1:30  حرکت آغازشد، قدم ها بسیار آهسته برداشته می شود. درطی مسیر فقط نور چراغ پیشانی دیده می شد. چند لحظه ای، باد ملایمی وزیده می شد که سرمای دماوند را به جانهایمان هدیه میداد. رفته رفته بر ارتفاع افزوده می شد و شیب مسیر بیشتر می دانستیم که داریم به قله مخروطی دماوند نزدیک می شویم...

دیگر سرما به داخل دستکش ها نفوذ کرده بود و کم کم داشت به عمق جانهایمان نفوذ می کرد و ما هم در انتظار طلوع خورشید که تنی گرم کنیم و ...

 

به محض توقف چند ثانیه ای برای استراحت، سرما خودش را به ما نشان میداد و ما ترجیح می دادیم که بیشتر در راه باشیم تا اینکه بایستیم و بلرزیم... کم کم ارتفاع می گرفتیم و آبشاریخی معروف دماوند نزدیکتر می شد، آبشاریخی که ازپناهگاه مثل یک خط سفید دیده می شد اکنون جلوی دیدگانمان بود. انگار امسال دماوند فعالیت بیشتری را داشته زیرا ارتفاع 4500متری یعنی 600 متر زیر آبشاریخی ،ما بوی تند گاز گوگرد را هر از گاهی احساس می نمودیم درحالیکه قبلا فقط در نزدیکیهای قله این گاز متصاعد می شد. بالاتر می رفتیم و آرام آرام ارتفاع زیاد می کردیم تا اینکه خودمان را در مقابل آبشاریخی می دیدیم که در ارتفاع 5200 متری وجود دارد.

استراحت کوتاهی کردیم ناگهان ابرها قله را احاطه کردند و بارش برف شروع شد. اما چون پیش بینی اش را کرده بودیم مشکلی نداشتیم. دیگر به ارتفاع 5000 متری آمده بودیم و همگان فشار هوا را احساس می کردیم و متوجه تفاوت شرایط جوی و کمبود اکسیژن با ارتفاع 4000 به پایین شدیم، چندتن از دوستان کم کم دچار سردرد شدند و راه برگشت را پی گرفتند. در طی مسیر که دیگر نزدیک قله بود افرادی را می دیدیم که دچار خواب آلودگی بود و می بایست مانع این حالت می شدیم... حال دیگر قله مشخص بود و فوران گاز گوگرد بسیار شدت یافته بود، هر از گاهی موجی غلیظ از گاز گوگرد توسط باد بسوی ما آورده می شد که در آن ارتفاع و کمبود اکسیژن برای تنفس، خود مشکل بیشتری شده بود و ...

 

در چند قدمی قله بودیم، هر کس با هر توانی که داشت تلاش می کرد که از آن جهنم گوگردی فرارکند، بعدازطی8   ساعت تیم عاقبت به قله رسید، قله ای که حمام سونای گوگردبود، چند عکس یادگاری گرفتیم حتی فرصت نکردیم در کاسه ی دماوند چرخی بزنیم و چیزی بنوشیم، زیرا گاز گوگرد در حال فوران بود، بسرعت از قله خارج شده و بعد از طی 7 ساعت ازشن اسکی به بارگاه سوم رسیدیم، شب را آنجا گذرانیدیم و صبح فردا خوشحال از صعود راه برگشت را پی گرفتیم.

 

در آخر میخواهم از همنوردانی تشکر کنم که علی رغم توان بدنی بالای خود اما قید قله را زدند و می خواهم بگویم:

همیشه قله، مرتفع ترین جای کوه نیست...

قله های زیادی در دامنه ها و کمرکش کوه ها وجود دارند ....

که فقط کوهنوردان معدودی قادر به فتح چنین قله هایی هستند ...

قله ایثار ، قله وفاداری و قله بلندمعرفت و ادراک ...

سرپرستان برنامه:

آقایان حشمت اله شهروان و مصطفی نوری

دماوند

 

گزارش : فرزانه بیرانوند

 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۳/۰۶/۱۶
باشگاه یافته